شب یلدا93
سلام عشقم عزیز دلم دیشب شب یلدا بود و قرار بود ما امسال بریم خونه پدرجون اینا که متاسفانه صبح دیروز خبردار شدیم که عموجان(عموی من)تو بیمارستان بخش ICU بستری شده،از اونجایی که قرار شد پدر جون شب پیش عمو جون بمونه ما هم تصمیم گرفتیم که مادرجون به همراه خاله جون،عمو و عمه بیان خونه ما(البته بعد کلی اصرار) شب خوبی بود فقط جای پدرجون و عموجون خیلی خالی بود بریم سراغ عکسها هندونه رو که گذاشتیم وسط شروع کردی به انگولک کردن ببین چه جوری داری نگاه میکنی نه دیگه طاقت نیاوردی ماشالا هزار ماشالا یه قاچ کامل خوردی(میترسیدم شب نم بزنی) اینم از مهندس بعد از خوردن هندو...