شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

عکسهای جا مونده

سلام آرتین جون یه چند تا عکس از شیطونیات جا مونده بود که برات تو این پست میذارم ببین چه بلایی سر این کتاب بیچاره آوردی نه عزیزم اشتباه نکن اینجا شیطونی نمیکنی ژست عکس گرفتی قربونت برم راستی از همه دوستهای گلم که با نظراتشون ما رو شرمنده میکنن عذرخواهی میکنم چون همه نظرهارو بدون پاسخ تایید کردم حتما سر فرصت به همشون سر میزنم. امان از دست این پسر شیطون که فرصت همه کارهارو ازم گرفته ...
6 آذر 1392

آرتین شیطون

سلام عزیز دلم ببخشید که این دفعه دیر آپ کردم آخه تقصیر خودته چون اونقدر شیطون شدی که حتی یه لحظه هم نمیشه تنهات بذارم وقتی که خوابیدی تند تند به کارهای خونه میرسم تازه از روزی هم که از پستونک گرفتمت خیلی بدقلق شدی شبها اصلا نمیخوابی منم تسلیم شدم دوباره بهت پستونک دادم اما ذهی خیال باطل حتی دهنتم باز نمیکنی من موندم و در حسرت یه خواب خوب خلاصه عزیزکم یه سری عکس از شیطونیات انداختم که برات میذارم اول از همه کشوهای خونه از دست شما در امان نیستن اوایل از در یخچال میگرفتی و بلند میشدی ولی حالا داخل یخچال و بازرسی میکنی اینم از بالا رفتن تختخواب بالا رفتن ار مبل تازه خوشحال هم هستی که فتح کردی این ک...
5 آذر 1392

پستونک بای بای

سلام به شاهزاده خونه آقا آرتین قند عسلم 2 هفته ای هست که دیگه پستونک نمیخوری البته ناگفته نماند که تا 3 ماهگی پستونک مدام تو دهنت بود بعد از 3 ماهگی فقط موقع خواب میخوردی بعدشم که تصمیم گرفتیم که دیگه نخوری و موقع خواب هم بهت ندادم ولی نمیدونم 2 3 شبی هست که راحت نمی خوابی اولش فکر کردم چون پستونک نداری اینجوری شد به همین خاطر پستونک دادم تا شاید راحتر بخوابی ولی اصلا نخوردی حالا لج کردی یا مشکل دیگه ای داری خدا عالمه...ولی در کل پروژه اولمون با موفقیت سپری شد و براحتی پستونک خوردن و فراموش کردی اینم عکس پستونکات که برات یادگاری نگه داشتم پس عزیزم یادت باشه که با پستونک تو 11 ماهگی بای بای کردی ...
26 آبان 1392

تاسوعا و عاشورای حسینی

سلام آرتین جان عزیز دلم امسال اولین سالیه که شما تو عزاداری امام حسین پیش ما هستی با صدای نوحه شما هم شروع کرده بودی به خوندن ولی بعدش خوابیدی نمیدونم با صدای بلند تبل و نوحه ای که میخوندن چه جوری خوابت برد عزیز دلم ایشالا امام حسین همیشه نگه دارت باشه ...
25 آبان 1392

حموم کردن

سلام به ناز پسرم آرتین جان عزیز دلم حموم کردن و خیلی دوست داری وقتی میبریمت حموم(البته از نوزادی) اصلا جیکتم در نمیاد وقتی میزاریمت توی وان فقط با آب بازی میکنی با دست شالاپ شولوپ میکنی و...از حموم که در میای یه کم شیر میخوری و بعدش یه چهار پنج ساعتی میخوابی.قربونت برم ...
18 آبان 1392

یازده ماهگی گل پسر

عزیز دلم ماهگیت مبارک پسر گلم یازده ماه از زمینی شدنت گذشته و چیزی به تولد یک سالگیت نمونده.خوشگلم زمان چقدر زود میگذره از وقتی که تورو دارم دنیا برام یه رنگ دیگه ست خیلی دوست دارم هر روز که میگذره همین جور داری شیطون تر میشی و با این کارهایی که انجام میدی زندگی رو واسه من و بابایی شیرین تر میکنی.چند تا عکس از یازده ماهگیت گرفتم که برات میذارم میری میشینی روی تخت و فقط با این آویزت بازی میکنی تا صدای آهنگ میشنوی ...نای نای این اسباب بازی رو هم پدرجون(بابای مامان)واست خریده وقتی تکون میدی صدا میده     ...
12 آبان 1392
1