شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

هفته ای که پشت سر گذاشتیم

سلام عشق من خوشگل مامان بازم دیر اومدم امان از دست این مامان تنبل هفته پیش سه شنبه(23 دی) با پدر جون و مادر جون رفتیم رشت،بابایی با ما نیومد چون کار داشت.رفتیم رشت چون چهلم خدا بیاموز خاله جون (خاله من)بود امان از دست آرتین که اونجا اینقدر شیطونی کرد که اصلا نفهمیدم چه جوری رفتیم و برگشتیم.هوای رشت گرم بود به همین علت باعث شد که من و تو  سرما بخوریم آخه از هوای سرد اینجا یهو وارد هوای گرم شدیم و هوا به هوا شدیم خخخخخ اینجا موفع رفتن تو جاده است که هوا اونقدر گرم بود که بلوزتو در آوردم  عینک منو ازم گرفتی و زدی به چشمت اینجا هم داری با آیسن(دختر دخترخالم)بازی میکنی .غش غش میخندیدی ...
2 بهمن 1393

بازم پارک شادی

سلام گلم هفته پیش جمعه که بردیمت پارک شادی(لاله پارک)معلوم بود خیلی بهت چسبیده به خاطر همین این هفته هم به خاطر تو بازم رفتیم لاله پارک کاش این لاله پارک نزدیک خونمون بود من میتونستم تو رو هر روز ببرمت اونجا ولی متاسفانه... خلاصه این هفته هم بهت خیلی خوش گذشت و کلی بازی کردی البته اینم بگم که این هفته خاله جون و عمو هم با ما بودن اینم از فیلم ماشین روندنت بعدشم همگی نهار رفتیم رستوران ایتالیایی(گرانو)،عصرم دوباره رفتیم بیرون یه چرخی زدیم و شام هم خونه پدرجون اینا بودیم.اینم از جمعه ای که پشت سر گذاشتیم دوستت دارم خیلی زیاد ...
21 دی 1393

بیست و پنج ماهگی

   آرتین عزیزم بیست و پنج ماهگیت مبارک سلام گلم  وای باور نمیشه بیست و پنج ماه گذشت و تو الان 25 ماهه هستی حسابی واسه خودت مردی شدی.یه عالمه کارای جدید یاد گرفتی،یه عالمه شیطونیای جدید یاد گرفتی  ولی واقعا خیلی شلوغ شدی و اصلا یک لحظه هم نمیشه تنهات گذاشت.هفته پیش رفته بودیم دکتر برای کنترل،یعنی اون یک ساعتی که اونجا بودیم همه رو عاصی کرده بودی اون همه بچه اونجا بود فقط تو شلوغی میکردی منم داشتم از خجالت میمردم دیروز جمعه 12 دی مصادف بود با بیست و پنج ماهگیت که رفتیم بیرون،اول رفتیم خرید برای خونه بعدش رفتیم پارک شادی(لاله پارک) اولش کاملا قیافه گرفته بودی و اصلا عکس العمل نشون نمیدادی(چو...
13 دی 1393
1