شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

نوروز و سفر به اصفهان

سلام عزیزم امسال تصمیم گرفتیم عید بریم اصفهان(شهری که من واقعا عاشقشم) شنبه 29 اسفند ساعت 6 صبح به همراه پدر جون و مادر جون راه افتادیم.حدودای ساعت 6 عصر بود که رسیدیم کاشان،تصمیم گرفتیم شب رو اونجا بمونیم.اتاق گرفتیم بعدش رفتیم بازار کاشان(شهر خیلی خوبی بود) این عکس رو تو اتوبان تهران قم وقتی واسه نهار نگه داشته بودیم گرفتم اینم عکسی در کاشان فردا صبح ساعت 8 سال تحویل شد و ما سال تحویل کاشان بودیم.عید رو بهم تبریک گفتیم و به بزرگترهای فامیل زنگ زدیم و حدودای ساعت 10 حرکت کردیم به سمت اصفهان.تقریبا ساعت 12 رسیدیم و اتاقمونو که از قبل رزرو کرده بودیم تحویل گرفتیم.(واقعا اصفهان عجب شهریه) باغ گلها ...
19 فروردين 1395

نوروز 95

سلام پسر خوشگلم چهارمین بهار زندگیت مبارک عسلم سفره هفت سین امسالمون(هلی کوپتر هدیه پدر جون و مادر جون -ماشینم من و بابایی برات خریدیم) خوشگلم با لباسای عیدش عزیزم ایشالا همیشه شاد باشی   ...
19 فروردين 1395

عزیزم تولدت مبارک

سلام عشق مامان الهی قربونت برم خیلی دیر اومدم میدونم باید منو ببخشی مشغله کاری باعث شده که من دیگه فرصت آپدیت کردن وبلاگتو نداشته باشم شرمنده خیلی شرمنده قول میدم از این به بعد مرتب بیام عزیز دلم تولدت مبارک پنج شنبه 12 آذر تولدت بود.عجب شبی بود برف میومد شدید.یه تولد خود مونی گرفتیم سه سال گذشت مثل برق و باد،تو داری بزرگ میشی و ما ... چی بگم از شیطونیات چی بگم از شیرین زبونیات آخ آخ آخ چقدر تو خوشمزه شدی روز تولدت چقدر شیرین کاری کردی چقدر آتیش سوزوندی نمیذاشتی که بشینیم میگفتی باید برقصین خودتم که اون وسط فقط قر میدادی.اونقدر رقصیدی و بادکنک بازی کردی که شب تا صبح راحت خوابیدی و اصلا بیدار نشدی(آخه هر شب دو ...
16 آذر 1394
1