شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

سی ماهگی و تعطیلات خرداد

1394/3/17 16:37
نویسنده : مامان سعیده
851 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم

این ماه سی امین ماهگردت مصادف شد با تعطیلات نیمه شعبان ،14 و 15 خرداد به خاطر همین یه کوچولو دیر کردم واسه آپدیت وبلاگت.

عزیزم سی ماهگیت مبارک البته با تاخیر 5 روزهبوسبوسمحبتمحبت

گلم این ماه سه روز تعطیلی داشتیم روز اول که نیمه شعبان بود عصری سه تایی رفتیم بیرون،یه چرخی زدیم و برگشتیم بابایی هم این ماشینارو برات خرید 

فردای نیمه شعبان با پدر جون اینا  رفتیم اسکو،نهار رو اونجا بودیم بعد یهویی تصمیم گرفتیم بریم سرعین

برگشتیم تبریز سریع وسایلامونو جمع کردیم وساعت حدود 8 بود که راه افتادیم 11 رسیدیم.هر چقدر از شلوغی شهر بگم کم گفتم یه سوئیت گرفتیم .اولش خواستیم بریم آبگرم بعد دیدیم دیگه خیلی دیره،شاممون رو خوردیم خوابیدیم فردا صبح حاضر شدیم رفتیم آبدرمانی ایرانیان

بابایی برات از این قایق بادیا گرفته بود که به گفته بابایی اصلا استفاده نکردی

بعد آبدرمانی برگشتیم اتاقی که گرفته بودیم

اونقدر تو آب بازی کرده بودی که خوابت میومد وسط اتاق همین جوری دراز کشیده بودی

اینم محوطه سوئیتی که اجاره کرده بودیم خیلی باصفا بود

بعد ساعت 12 اتاق رو تحوبل دادیم راه افتادیم به طرف تفرجگاه بولاغلار که تو شهر نیر هستش

اونقدر هوا گرم بود که بلوزتو در آوردم که گرما زده نشی.یه خرده اونجا استراحت کردیم بعد راه افتادیم به طرف تبریز.تو راه تصمیم گرفتیم بریم قوری گل

اونجا هم یه کم نشستیم هندونه خوردیم بعد دوباره راه افتادیم

تازگیا یاد گرفتی وقتی بهت میگیم بخند می خوام عکستو بگیرم قیافتو اینجوری میکنی

در کل این چند روز تعطیلی خوش گذشت

پسندها (3)

نظرات (3)

atefeh
19 خرداد 94 23:41
راستی من سفارش قبول میکنم....ارزونه ها...اگه نیای از دستت رفته....
فاطمه
2 تیر 94 8:56
هميشه به مسافرت عزيزم...خدا نگهدارت باشه...
نگااااار
23 اسفند 94 17:21
هه