اتفاقات بعد از عید

سلام گل مامان 

عزیزم بازم بدقول شدم وای از دست این مامان تنبل،گل من  میدونی مامان این روزها میره سر کار و اصلا فرصت هیچ کاری نداره

دیگه مجبور شدم این پست روز از اتفاقاتی که بعد از پست قبلی افتاده برات بذارم(البته اونایی که یادم مونده)

با عکس میذارم توضیحاتم برات مینویسم

چون من میرم سرکار تو با مادرجون و پدرجون میمونی اونام که اصلا از هیچ کاری برات کم نمیذارن و هر چی که بخوای برات میخرن آخه یه نوه که بیشتر ندارن چیکار میشه کرد

اینجا اواخر فروردین هستش و شما به همراه پدرجون و مادر جون رفتین پارک

اینجام رفتین باغ تو هم داری خاک بازی میکنی

اینجام رفته بودین گل فروشی برای حیاط مادر جون اینا گل بگیرین

اینجام رفتین موزه

اینم حیاط خونه مادربزرگ من هستش

و اما 15 اردیبهشت و تولد بنده

اینجام پشت خونه عزیز اینا یه باغ هست که  با بابا رفتی اونجا بابا هم ازت تا تونسته عکس انداحته

متاسفانه از خرداد ماه اصلا عکس ندارم چون مشغول اسباب کشی و تمیز کاری اینا بودیم. آخه خونه جدید خردیم و اسباب کشی کردیم اونجا

اینم عکس خونه جدیدمون

خونه مادر جون

روز عید فطر با عمو فرشاد اینا رفته بودیم اسپرخون

یه روز جمعه سه تایی رفتیم ارومیه

اینم یه جمعه دگه است که بازم با عمو فرشاد اینا رفته بودیم پارک مینیاتوری

بعدشم یه شام عالی تو رستوران ایمانی

اینجا من و بابایی داریم میریم سر کار شما رو هم داریم میبیریم خونه مادر جون

یه روز سه تایی همراه با عزیز رفتیم بیرون بعدشم رفتیم بستنی خوردیم

مشغول خاک بازی با پسر دخنرخالم سامی

یه شب هم دختر خاله اینا همشون اومدن خونه ما برای شام

راستی یه اتفاق خیلی بد هم وسط این ماجراهای خوب برامون افتاد اونم این بود که خونه مادر حون اینا دزد اومد همه طلاهای مادر جون رو برد هنوز پیگیر این مسئله هستیم ولی هیچ سرنخی نیست

فعلا این پست تموم شد انشاالله از پست بعدی دگه مرتب میام

قربونت برم من پسر گلم