شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

به یاد گذشته

1392/9/19 11:00
نویسنده : مامان سعیده
383 بازدید
اشتراک گذاری

اولین بار که وجودت تو وجودم احساس شد

عکس اولین سونوگرافی و اولین عکس شما

اولین روز تولد 12 آذر 1391

یک ماهگی

دو ماهگی

سه ماهگی

چهار ماهگی

پنج ماهگی

شش ماهگی

هفت ماهگی

هشت ماهگی

نه ماهگی

ده ماهگی

یازده ماهگی

دوازده ماهگی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

رها
19 آذر 92 11:17
چه قد خوب عکساش و گذاشتی ناز بمونی همیشه عزیزم ماشا... خیلی خوشگله
مامان سعیده
پاسخ
خیلی ممنون شما لطف دارین
سارا مامان آرتین
19 آذر 92 17:03
وای که این وروجکا دارن بزرگ میشن ... مامانی شما دلت تنگ میشه واسه کوچولوییهای ارتین؟؟؟ ایشالا ۱۲۰ ساله بشه خصوصیتو چک کن
مامان سعیده
پاسخ
خیلی دلم تنگ میشه
sepideh
19 آذر 92 17:28
مامان امیرعطا
19 آذر 92 18:34
عزیزمممممممممممممممم
الهام
19 آذر 92 20:21
ایییییییییییییییییییییییییی جونم نذار این عکسا رو من یهویی هوس میکنم آخه
مامان سعیده
پاسخ
اشکال نداره یکی بیار همبازی سپهر میشه
مامان نونا
19 آذر 92 20:31
مامان آرتین جون این آدرس وبلاگ جدید ما هست http://ourlittleprinceryan.blogspot.com/ آرتین و ببوس
صبـــــا خاله ی آیســـا
20 آذر 92 9:52
خصوصی
مامان محمدحسین
20 آذر 92 21:50
خیلی زیبا بود....
مامان لي لي
21 آذر 92 3:09
خدايا!سرده اين پايين، ازاون بالا تماشاکن، اگه ميشه فقط گاهی بيا دست منو "ها"کن! خداياسرده اين پايين،ببين دستامو ميلرزه،ديگه حتی همه دنيا به اين دوری نمی ارزه!کسی اينجانمیبينه، که دنيازيرچشماته، يه عمريادمون رفته، زمين دارمکافاته! خدايا!وقته برگشتن، يه کم بامن مداراکن، شنيدم گرمه آغوشت، اگه ميشه منم جاکن؟!
مامان سعیده
پاسخ
خیلی قشنگ بود
مامان لي لي
21 آذر 92 3:12
نه گلم يه ادم إنسان نما به چندتا از بچه ها بد كرده يكيشم من بودم مهم نيست خواهري ممنون بابت لينك
مامان سعیده
پاسخ
خواهش میکنم
مامان لي لي
21 آذر 92 16:53
'دلم تنگ شده واسه قصه های قدیمی مادر بزرگ که توش آدم خوبه سختی میکشید، اذیت میشد، دنیا سر ناسازگاری باهاش داشت، همه درها به روش بسته بود امّا جوونمرد بود و راستگو و بی شیله پیله وآخرقصه همه چیز جور میشد وسختی ها تموم میشد وحق به حق دار میرسید! حیف که قصه های امروز پُر شده از آدمهای مثلأ زرنگِ نامرد!'
مامان سعیده
پاسخ
ای خدا کی تموم میشه این همه بدی و نامردی
مامان اهورا(نرگس)
22 آذر 92 10:33
قربونت برم الهی...دلم حسابی برات تنگ شده بود!!!!! از راه دور ماچت می کنم خوش تیپ. واقعا" ببخشید که دیر سر زدم!!! خیلی سرم شلوغه!!! قول می دم جبران کنم.
مامان اهورا(نرگس)
22 آذر 92 10:33
سعیده جون ببخش.اون روز که با هم حرف می زدیم یهو اینترنت قطع شد...
مامان سعیده
پاسخ
نه بابا خواهش میکنم من فکر کردم چی شد یه دفعه رفتی
مامان اهورا(نرگس)
22 آذر 92 10:34
یعنی تولد؟؟؟!!!!عزیز دلم تولدت مبارک...مامان چقدر قشنگ عکساتو برامون گذاشته...انشالله زندگیت پر باشه از خوشی...
مامان سعیده
پاسخ
ایشالا
صبــــا خاله ی آیســـا
22 آذر 92 13:33
خصوصی
مامان امیرعطا
22 آذر 92 14:55
سلام. سعیده جان خوبی؟؟ آرتین جونم خوبه ؟ عزیزم میشه لطف کنی بگی اولین بار که آرتین جونو برای اصلاح مو بردین کدوم آرایشگاه و کجا بود؟؟؟؟؟؟ تو کارشون واردن؟ زود تموم می کنن؟ میدونی امیرعطا اصلا نمیذاره بهش دست بزنیم.... خیلی میترسم که برای اصلاح ببریمش....میترسم خیلی گریه کنه.... ممنون میشم اگه بگی.
مامان سعیده
پاسخ
سلام به روی ماهتون ممنون الان میام وبلاگتون البته آدرس ننوشتین
مامان هستی
22 آذر 92 17:08
سلام خاله ماشالا چه بزرگ شده پسرم بازم تولدت مبارک عزیزم بوس بوس بوس
مامان سعیده
پاسخ
ممنون خاله
مامان علی (نازی)
22 آذر 92 19:40
وای چه مامان حوش ذوق و هنرمندیآرتین جون یک ساله دریک نگاه
مامان سعیده
پاسخ
نظر لطف شماست
الهام(مامان اميرحسين)
24 آذر 92 14:58
آخخخخخخخخخخخخخي!! چه زود ميگذره!! پس فردا بايد دومادش كني!!اين روزا مثل برق ميگذره!
مامان سعیده
پاسخ
واقعا همش دوست دارم برگردم عقب و ...
مامان امیرحسین
25 آذر 92 12:05
فدات بشم خاله چقدر تغییر کردی.ماشاله بزرگتر و اقاتر و خوش تیپ تر شدی
شقایق
26 آذر 92 13:53
ماشالا به این شاهزاده دلها چقدر خوبه ادم گاهی گذشته رو مرور کنه یه حس خاصی به ادم دست میده ایشالا همیشه پایدار باشید و در کمال سلامت و شادی از زندگیتون لذت ببرید
مامان سعیده
پاسخ
آره خیلی خوبه
الهام مامان محیا
27 آذر 92 15:06
ای جون از اون اول لپ لپی بوده بچه ام
مامان سعیده
پاسخ
اوایل خیلی توپولتر بود الان لاغر شده