نوروز 93 (دوازدهمین مروارید،راه رفتن،شانزده ماهگی)
سلام عزیزم از سفر برگشتیم حدود 12 روز شد که رفته بودیم خوب امروز فرصت کردم که بیام آپ کنم آخه یه خورده تنبل شدم البته اینم بگما مطالب زیاد بود باید همه رو جمع و جور میکردم به همین خاطر یه خورده دیر شد جونم برات بگه که لحظه سال تحویل خونه خودمون بودیم سریع همه چی رو آماده کردیم لباسهای نومونو پوشیدیم و نشستیم پیش سفره هفت سین.نمیدونم چرا شما یه کوچولو ناراحت بودی و اصلا رضایت نمیدادی تا ازت عکس بگیریم این شد که عکسهای سال تحویل خوب از آب در نیومد همین دو تا خوب شده بود که گذاشتم فردا صبح یعنی اول فروردین حاضر شدیم و رفتین خونه باباجون(بابای بابا)عمه آرزو و عمو فرشاد هم اونجا بودن تو هم با الینا و فرهان بازی میکردی ولی بعضی وقت...