مراسم عقد کنون خاله سپیده
سلام نفسم
ببخشید که اینقدر دیر به دیر میام آخه قراره بریم خونه جدید به همین خاطر فرصت نمیکنم وبلاگتو آپ کنم
خوب بریم سراغ هفته ای که گذشت و مشغول مراسم عقد خاله جون بودیم.خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما که از اول تا آخر مجلس اون وسط داشتی نینای نای میکردی الهی قربونت برم همش فکر میکردم که خیلی شلوغی میکنی و همه چی رو بهم میریزی ولی سخت در اشتباه بودم چون اصلا اذیت نکردی و همون طوری که گفتم مشغول رقص بودی
کارای جدید یاد گرفتی وقتی یکی نماز میخونه یریع میری مهر رو برمیداری اول بوسش میکنی بعد مهر میزاری زمین و سجده میکنی مثلا داری نماز میخونی الهی فدات.دستتو میذاری رو چشمات و الکی گریه میکنی اینم از ما یاد گرفتی.وقتی حوصله ات سر میره میری لباسهای بابا یا لباسهای منو میاری که یعنی بپوش بریم بیرون.یاد گرفتی در یخپلاو باز میکنی و....فعلا همینا یادمه البته اینایی که گفتم و تو یه پست دیگه با عکس برات میذارم تا مدرکی باشه واسه بعد
بریم سراغ عکسهای عقد کنون
آرتین با مامان جون و بابا جون(پدر و مادر بابایی)
و اینم عروس خانم
و اما شکار لحظه ها