شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

هفته ای گذشت 2

1393/8/8 15:29
نویسنده : مامان سعیده
377 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم

امان از دست این مامان تنبل،نمیدونم چرا این روزها وقت کم میارم موقعی ام که وقت دارم حوصله ندارم که بیام و از اتفاقاتی که افتاده بنویسم.ببخشید عزیزم

و اما هفته ای که گذشت یا بهتر بگم دو هفته ای که پشت سر گذاشتیم بازم 2 تا تولد داشتیم.قبل از اینکه برم سراغ تولدها اول از پیشرفتهات بگم:

الان دیگه کامل همه اعضای بدنتو که شامل مو،گوش،دماغ،چشم،دندون،زبون،دست،پا و شکم یاد گرفتی وقتی ازت میپرسیم نشون میدیتشویقوقتی بهت میگیم خدا رو شکر کن دستتو به نشانه شکر بالا میبری و میگی ش چون این مدت تولدها پشت سر هم بود وقتی هر جا کیک میبینی فوری دست میزنی و به زبون خودت میگی تولدت مبارک.قشنگ یاد گرفتی توپ رو با پات شوت میکنی،برات از این خانه سازیا گرفتیم که خوب روی هم میذاری و درست میکنی ولی بعضی وقتها همه رو بهم میریزی طوری که انگار عصبانی شدیتعجب

به پدر جون و مادر جون میگی (بقی) به خاله جون (ایشکه) به موز هم (منی)،حالا اینارو از کجا در آوردی و چه ربطی داره خدا میدونهمتفکر

از شیطونیاتم نگو که شدی یه پا زلزله 8 ریشتری،همه خونه رو به هم میریزی.در مورد غذا خوردنتم که از وقتی که از شیر بازت کردم خیلی لاغر شدی چون اوایل خوب غذا نخوردی ولی الان بدک نیست نسبتا غذات خوب شده آرام

بعضی وقتها غذا رو میریزم تو ظرف و خودت میخوری ولی بعضی وقتها نمیخوری و همه رو میریزی زمین،منم به خاطر همین اکثرا خودم بهت غذا میدم 

و اما بریم سراغ عکسها

جمعه 2 آبان تولد دختر عمه الینا

آخر تولدم همه بادکنهارو ترکوندید

تولد دوم هم 6 آبان تولد مادر جون بود که به علت محرم فقط کیک خریدیم و دور هم خوردیم دیگه بزن و برقص نداشتیم

اینجا جمعه 25 مهر رفته بودیم جلفا که این رنگین کمون خوشگل تو آسمان در اومده بود همه داشتن عکس میگرفتن ما هم عقب نموندیم و...

اینم کلاه بابایی که گذاشته بودی سرت

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان امیرعطا
22 آبان 93 1:19
عزیزکم همیشه به مهمونی . خوشی و شادی ایشالله.
مامان سعیده
پاسخ
ایشالا