شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

بیست و دو ماهگی

1393/7/15 14:37
نویسنده : مامان سعیده
340 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسلم

بعضی وقتها ...

تنها چیزی که آدم تو زندگیش میخواد

برای زنده بودن

برای نفس کشیدن 

برای عشق ورزیدن

برای خوابیدن

برای بیدار شدن

فقط یه بهونه است

و تو 

قشنگترین بهونه من

بفرای زندگی هستی عشقم

عزیزترینم بیست و دو ماهگیت مبارک

 

گلم باید منو ببخشی که این ماه با تاخیر ماهگردتو تبریک گفتم آخه رفته بودیم اسکو،اونجا هم دسترسی به نت نداشتم به همین خاطر دیر شد

و اما از چند روزی که اونجا بودیم بگم که  چون امسال خاله جون تازه نامزده و این اولین عید قربونش بود براش گوسفند قربونی،لباس،میوه و گل و شیرینی اورده بودن ما هم رفتیم اونجا.تو که گوسفند رو دیدی اول یه دست بهش زدی ولی نمیدونم چرا بعد ازش ترسیدی.چون شنبه عصر وسایلارو آورده بودن قرار شد یکشنبه صبح گوسفندرو قربونی کنیم اسم گوسفندرو  گذاشته بودی مع مع.فردا صبح که از خواب بیدار شدی گوسفنه قربونی شده بود و سر جاش نبود تو هم همش جاشو نشون میدادی و میگفتی مع مع بعد دستتو تکون میدادی یعنی نیست.یکشنبه و دوشنبه رو اونجا بودیم اما این دو روز تو اصلا نه خوب خوابیدی و نه اینکه خوب غذا خوردی دیگه داشتم دیونه میشدم آخه همش بهونه گیری میکردی باید بگم که این سه روزی که اونجا بودیم هم بهم خوش گذشت هم بدسکوت

ولی از دیشب که اومدیم خونه، شب رو راحت خوابیدی فقط یه بار بیدار شدی آب خوردی صبح هم قشنگ صبحانتو خوردی بعد بردمت حموم ظهر هم بهت نهار دادم بازم خوب خوردی الانم که دارم اینارو مینویسم خوابیدی حالا اونجا چرا اینجوری میکردی خدا میدونه...متفکر

بریم سراغ عکسها

وای که عاشق این نشستنتم

همش دور حیاط بدو بدو میکردی و ماشین میروندی

اینجا هم عصر یکشنبه با خاله جون داشتیم میرفتیم بیرون یه گشتی بزنیم

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان فهیمه
20 مهر 93 1:13
عزیزم چه خوشتیپه آقا
مامان امیرعطا
24 مهر 93 2:48
سلام. ماشالله به آرتین جونم چه مرد شدی بخورمت با این نشستنت. خوشبخت شن خالت اینام عزیزم.
مامان آرمین
24 مهر 93 7:49
ای جاااااانم.چه لمی داده جلو بخاری.ماشالله.عکسها خیلی ناز بودن.
مامان سعیده
پاسخ
آره خاله ما هر جا بریم روی بالش لم میدیم