سفر به تهران
سلام گلم
عزیرم جمعه 2مرداد سه تایی رفتیم تهران،یه مساقرت یه روزه البته بیشتر به خاطر کار بابایی رفته بودیم
جمعه ساعت 10 حرکت کردیم حدودای ساعت 5 رسیدیم.تو ماشین اصلا اذیت نکردی و پسر خوبی بودی.
شب من و بابایی با آنا اینا رفتیم هایپر کوروش تو نیومدی موندی پیش زندایی و آیسا .ولی یه کوچولو با شیطونیات اذیتشون کرده بودی
فردا صبح من و تو با آنا رفتیم بیرون برای خرید وای از دست تو که خیلی اذیت کردی سر هر اسباب بازی فروشی میرفتی تو هر چی دلت نمی خواست بر میداشتی جالب اینجاست که فقط هم ماشین انتخاب میکردی
این اسباب بازیایی که برات خریدیم
بعدش شبم رفتیم پارک آب و آتش و پل طبیعت
اونجام اذیت کردی خوابت میومد از بغل بابایی پایین نیومدی
فردا صبح هم حرکت کردیم به سمت تبریز.تو مسیر تو مجتمع آفتاب نگه داشتیم واسه نهار امان از دست تو که هی میرفتی یخچال رو باز میکردی آب ، دوغ ،نوشابه هی برمیداشتی میومدی
در کل خوش گذشت چیکار کنیم دگه شیطون تشریف داری