شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

عکسهای آتلیه یک سالگی

سلام ناز پسرم یکشنبه رفته بودیم آتلیه تا چند تا عکس یادگاری از یکسالگیت بندازیم امروز عکاس تماس گرفت که عکسها آماده شده بابا هم زحمتشو کشید و رفت گرفت قربونت برم که تو همه عکسها خیلی قشنگ افتادی ایشالا همیشه خوشال و شاد باشی ...
13 آذر 1392

تولدت مبارک

سلام آرتین جان تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا عزیزم تولدت مبارک یه سال گذشت مثل برق و باد انگار همین دیروز بود که تو بیمارستان تو رو دادن بغلم،بعضی وقتها دلم میخواد کاش او لحظه دوباره تکرار بشه آخه یکی ار بهترین لحظه های زندگیم بود قند عسلم خیلی دوست دارم ایشالا 120 ساله بشی تولدت امروز 12 آذر ولی به خاطر کار بابایی قرار شد جمعه بگیریم البته خیلی خصوصی.راستی امروز بردیمت بهداشت برای واکسن 12 ماهگی الهی قربونت بشم اولش یه کوچولو گریه کردی ولی بعدش خیلی زود یادت رفت. عکسهای تولد و جمعه که گرفتیم برات میذارم خ...
12 آذر 1392

عکسهای جا مونده

سلام آرتین جون یه چند تا عکس از شیطونیات جا مونده بود که برات تو این پست میذارم ببین چه بلایی سر این کتاب بیچاره آوردی نه عزیزم اشتباه نکن اینجا شیطونی نمیکنی ژست عکس گرفتی قربونت برم راستی از همه دوستهای گلم که با نظراتشون ما رو شرمنده میکنن عذرخواهی میکنم چون همه نظرهارو بدون پاسخ تایید کردم حتما سر فرصت به همشون سر میزنم. امان از دست این پسر شیطون که فرصت همه کارهارو ازم گرفته ...
6 آذر 1392

آرتین شیطون

سلام عزیز دلم ببخشید که این دفعه دیر آپ کردم آخه تقصیر خودته چون اونقدر شیطون شدی که حتی یه لحظه هم نمیشه تنهات بذارم وقتی که خوابیدی تند تند به کارهای خونه میرسم تازه از روزی هم که از پستونک گرفتمت خیلی بدقلق شدی شبها اصلا نمیخوابی منم تسلیم شدم دوباره بهت پستونک دادم اما ذهی خیال باطل حتی دهنتم باز نمیکنی من موندم و در حسرت یه خواب خوب خلاصه عزیزکم یه سری عکس از شیطونیات انداختم که برات میذارم اول از همه کشوهای خونه از دست شما در امان نیستن اوایل از در یخچال میگرفتی و بلند میشدی ولی حالا داخل یخچال و بازرسی میکنی اینم از بالا رفتن تختخواب بالا رفتن ار مبل تازه خوشحال هم هستی که فتح کردی این ک...
5 آذر 1392

پستونک بای بای

سلام به شاهزاده خونه آقا آرتین قند عسلم 2 هفته ای هست که دیگه پستونک نمیخوری البته ناگفته نماند که تا 3 ماهگی پستونک مدام تو دهنت بود بعد از 3 ماهگی فقط موقع خواب میخوردی بعدشم که تصمیم گرفتیم که دیگه نخوری و موقع خواب هم بهت ندادم ولی نمیدونم 2 3 شبی هست که راحت نمی خوابی اولش فکر کردم چون پستونک نداری اینجوری شد به همین خاطر پستونک دادم تا شاید راحتر بخوابی ولی اصلا نخوردی حالا لج کردی یا مشکل دیگه ای داری خدا عالمه...ولی در کل پروژه اولمون با موفقیت سپری شد و براحتی پستونک خوردن و فراموش کردی اینم عکس پستونکات که برات یادگاری نگه داشتم پس عزیزم یادت باشه که با پستونک تو 11 ماهگی بای بای کردی ...
26 آبان 1392

تاسوعا و عاشورای حسینی

سلام آرتین جان عزیز دلم امسال اولین سالیه که شما تو عزاداری امام حسین پیش ما هستی با صدای نوحه شما هم شروع کرده بودی به خوندن ولی بعدش خوابیدی نمیدونم با صدای بلند تبل و نوحه ای که میخوندن چه جوری خوابت برد عزیز دلم ایشالا امام حسین همیشه نگه دارت باشه ...
25 آبان 1392

حموم کردن

سلام به ناز پسرم آرتین جان عزیز دلم حموم کردن و خیلی دوست داری وقتی میبریمت حموم(البته از نوزادی) اصلا جیکتم در نمیاد وقتی میزاریمت توی وان فقط با آب بازی میکنی با دست شالاپ شولوپ میکنی و...از حموم که در میای یه کم شیر میخوری و بعدش یه چهار پنج ساعتی میخوابی.قربونت برم ...
18 آبان 1392

همایش شیر خواران حسینی

ای گواه من بی گناه من محو تو شده بابا حاجی ششماهه ام سوی خدا می روی حج تو گشته قبول راس جدا می روی لای لای علی اصغرم گهواره شده بی تو بی صفا بمیره برات مادر مگه پاره شد حلق نازکت نمی یاد صدات اصغر بزن دوباره به هم لبای خشکیده تو بیا ببندم علی گلوی ببریده تو لای لای علی اصغرم قبر کوچیکت برا مادرت حکم کعبه رو داره خاک قبر تو می ریزم به سر خون ز دیده می باره بسکه تو با غیرتی رفتی نبینی مرا لحظه بی معجری در وسط شعله ها لای لای علی اصغرم عزیزم امروز جمعه مصادف با چهارم محرم همایش شیرخواران حسینی بود ما هم چون پارسال نذر کرده بودیم قرار شد تو مراسم شرکت کنیم از این لباسهای مخصوص خریدیم شما رو آماده کردیم و رفتیم مرا...
17 آبان 1392

یازده ماهگی گل پسر

عزیز دلم ماهگیت مبارک پسر گلم یازده ماه از زمینی شدنت گذشته و چیزی به تولد یک سالگیت نمونده.خوشگلم زمان چقدر زود میگذره از وقتی که تورو دارم دنیا برام یه رنگ دیگه ست خیلی دوست دارم هر روز که میگذره همین جور داری شیطون تر میشی و با این کارهایی که انجام میدی زندگی رو واسه من و بابایی شیرین تر میکنی.چند تا عکس از یازده ماهگیت گرفتم که برات میذارم میری میشینی روی تخت و فقط با این آویزت بازی میکنی تا صدای آهنگ میشنوی ...نای نای این اسباب بازی رو هم پدرجون(بابای مامان)واست خریده وقتی تکون میدی صدا میده     ...
12 آبان 1392

هشتمین مروارید

سلام به گل پسرم عزیز دلم هشتمین دندونتم در اومد تو این دندونت یه خورده اذیت شدی یه تب خفیف و یه چند بار هم بیرون روی داشتی البته ما که حدسم این بود که از دندونته شایدم هم سرما خورده بودی خلاصه که الان حالت خوبه و از قبل هم شیطون تر شدی امیدوارم هر چه زودتر همه دندونات در بیان و بتونی همه غذاهارو راحت بخوری.یه عکس از دندون جدیدت به زور و مصیبت انداختم که برات میزارم اینم عکس نای نای کردنت تازگی تا یه دستمال کاغذی میبینی ... قاشق خیلی دوست داری نمیدونم تو این لباسشویی چی دیدی که فقط دوست داری بگیری و ازش بلندشی اینم یه شیرین کاریه جدید قربون همه شیطونیات بشم راستی عزیزم یادم رفت بگم دو روزه ک...
10 آبان 1392