آرتین بلا
سلام گلم
بازم مامان بدقول شد نمیدونم چرا این روزها اصلا دل و دماغ نت و وبلاگ ندارم شاید از سرماخوردگی باشه آخه سرما خوردم اساسی، الان یه هفته است که مریضم و خوب نمیشم.خوب بگذریم...
گل پسرم این ماه از ماههای قبل شیطونتر شدی دیگه کاملا همه چی رو میفهمی وقتی میگیم برو یه چیزی رو بیار میری و میاری. فقط یه خورده خوب غذا نمیخوری که نمیدونم باید چیکار کنمفقط دوست داری شیر بخوری تند تند هم میام بغلم و میگی مَمَ از وقتی که از پستونک بازت کردم بیشتر به شیر وابسته شدی چیکار کنم خود کرده را تدبیر نیست
اینم عکسی از کارهای آرتین
بالاخره یاد گرفتی که حلقه ها رو بندازی جاش البته نامرتب(خوب یواش یواش دیگه)
کارهایی میکنی با این تلفن
اول گوشی رو ورمیداری
دکمه شو میزنی
بعدشم الو میکنی
سنتور رو همچین قشنگ میزنی که انگار چند سال این کاره ای
در نوشابه رو قشنگ میبندی
اونم با چه قیافه ای
این قسمت از خونه، محل بازی شماست آخه پسر جا قحطیه
این توپم بابایی جمعه از لاله پارک برات خریده دوسش داری و باهاش بازی میکنی
وقتی شعر چشم چشم دو ابرو رو واست میخونم میخندی
ماشالا هزار ماشالا به این پسر شیطون و باهوش خودم ایشالا از چشم بد دور باشی عزیزم