مسافرت سه روزه

سلام عسلم

پنج شنبه هفته پیش(5 تیر)یهویی تصمیم گرفتیم بریم مسافرت،وسایلمونو جمع کردیم و با خاله جون اینا حرکت کردیم به سمت سرعین.وای که چقدر شلوغ بود از هر جا که فکرشو میکنی مسافر اومده بود.

تو یکی از هتل ها اتاق رزرو کردیم و رفتیم به یکی از آبگرمهای مدرن،گلم تو هم با بابایی رفتی. عجب حالی داد خستگی از تنمون در اومد بابای میگفت تو هم خیلی خوشت اومده بود اصلا اذیتش نکردی از اونجا که در اومدیم رفتیم آش دوغ خوردیم ولی شما اصلا نخوردی خوشمزه بود جای همه خالی

یه گشتی زدیم و بعد شام خوردیم و بعدشم رفتیم هتل تا بخوابیم.اونقدر تو آب بازی کرده بودی که براحتی خوابیدی

صبح حدودای ساعت 9 از خواب بیدار شدیم و دوباره رفتیم به یکی دیگه از آبدرمانیها

عکس حیاط همون آبدرمانیه

بعد از اونجا هم رفتیم تا نهار بخوریم یهویی سر میز تصمیم گرفتیم بریم آستارا آخه قرار بود بعد از نهار حرکت کنیم به سمت تبریز ولی تصمیم عوض شد.به همین خاطر سریع نهارمون خوردیم و حرکت کردیم. تو جاده حیران نگه داشتیم و سوار تله کابین شدیم وای که چه هیجانی داشت از اون بالا همه جای گردنه حیران معلوم بود

او بالا که رسیدیم هواش خیلی عالی بود خنک و تمیز

این خرگوشها هم اونجا داشتن رو چمنها بازی میکردن

چون یه جا بند نمیشدی به همین خاطر یه عکس تکی نداری

یه قسمتم درست کرده بودن مخصوص بچه ها تاب و سرسره داشت بردیمت اونجا که بازی کنی

یه نیم ساعتی اونجا بودیم بعدش راه افتادیم به سمت آستارا،اونجا که رسیدیم هوا اونقدر گرم وشرجی بود که اصلا نتونستیم تحمل کنیم یه یک ساعتی تو بازار آستارا گشتی زدیم رفتیم کنار دریا

عکسها زیاد خوب نشدن چون با گوشی انداختم یه کوچولو تاره

یه یک ساعتی نشستیم و بعدش دوباره برگشتیم گردنه حیران و یه سوئیت گرفتیم و شب و اونجا موندیم و صبح ساعت 11 حرکت کردیم به سمت شهرمون

خیلی خوش گذشت جای همه خالی بود شما هم که واقعا آقا بودی و اصلا اذیتمون نکردی

این م.قع برگشتن تو ماشینه که با این کلاه خیلی بامزه شده بودی بابایی هم عکستو انداخت منم میذارم تو وبلاگت تا یادگاری باشه