بیست و پنج ماهگی

   آرتین عزیزم بیست و پنج ماهگیت مبارک

سلام گلم 

وای باور نمیشه بیست و پنج ماه گذشت و تو الان 25 ماهه هستی

حسابی واسه خودت مردی شدی.یه عالمه کارای جدید یاد گرفتی،یه عالمه شیطونیای جدید یاد گرفتی 

ولی واقعا خیلی شلوغ شدی و اصلا یک لحظه هم نمیشه تنهات گذاشت.هفته پیش رفته بودیم دکتر برای کنترل،یعنی اون یک ساعتی که اونجا بودیم همه رو عاصی کرده بودی اون همه بچه اونجا بود فقط تو شلوغی میکردی منم داشتم از خجالت میمردم

دیروز جمعه 12 دی مصادف بود با بیست و پنج ماهگیت که رفتیم بیرون،اول رفتیم خرید برای خونه بعدش رفتیم پارک شادی(لاله پارک)

اولش کاملا قیافه گرفته بودی و اصلا عکس العمل نشون نمیدادی(چون خوابت میومد)

ولی وقتی رفتیم قسمت استخر توپ،انگار که دنیا رو بهت داده باشن داشتی ذوق میکردی

قسمت تشک پرش اولش بلد نبودی باید چیکار کنی

تا اینکه یه بچه اومد بپر بپر کرد تو هم زودی یاد گرفتی بلند شدی بپر بپر

خلاصه اینکه خیلی بهت خوش گذشت بعد از اونجا هم نهار مهمون بابایی بودیم .نهارمونو خوردیم موقع برگشتن دیگه اونقدر خسته شده بودی که تو ماشین خوابت برد.

این عکسها رو همین امروز ازت گرفتم ببین این قیافتو،کاملا مشخص میکنه که چقدر شیطون تشریف داری

بهت میگیم آقای دکتر کجاتو معاینه کرد اول دهنتو نشون میدی

بعدش شیکمتو

بعدشم که خدا رو شکر میکنی

وقتی بهت میگیم سامی(پسر دخترخالم) باهات چیکار کرد میزنی به سرتو میگی اَکم کرد

مشغول تماشای TV هستی و هر کاری میکنن تو هم تکرار میکنی

یه دفعه دوربینو دیدی و اصرار که باید بدیش به من...

ببین داری به خاطر دوربین خودتو میکشی

با این اینکه بعضی وقتها اونقدر شلوغی میکنی که از دستت کلافه میشم ولی لینو بدون که خیلی خیلی 

دوست دارم.......