شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

پیشرفتهای این ماه

سلام آرتین جون عزیزم هر روز که میگذره شیرین تر میشی یه شیرین کارایی میکنی که نگو.تازگیا یاد گرفته پاشنه پاتو بلند میکنی راه میری و میرقصی حالا از کجا یاد گرفتی نمیدونم یه کوچولو هم لجبار شدی میگی هر کاری که من میگم باید انجام بشه واِلا میشم این رفتارت اصلا خوشایند نیست.یه خورده غذا خوردن خوب شده البته یه خورده ها علاقه شدیدی به تلویزیون داری هر کاری میکنم که زیاد نگاه نکنی نمیشه خودت میری کنترل رو میاری که برات بازش کنم تازگیا بستنی خور هم شدی همین که حرف از بستنی میشه سریع منو بلند میکنی میبری جلوی فریزر تا برات بستنی بدم.وای که از خوابت بگم اصلا خوب نمی خوابی نمیدونم چرا همش شبها بیدار میشی یا شیر میخوای یا آب می خوای بعضی وقتها هم ...
23 شهريور 1393

بیست و یک ماهگی

آرتینم: چه زیبا و چه شیرین گذشت این 21 ماه با تو بودن... 21ماه از اولین دیدارمان گذشت اما هر صبح که چشمانم را به روی زندگی میگشایم به اولین چیزی که نگاه میکنم تو هستی... طلوع خورشید برای من با تو معنا پیدا میکند... 21 ماه است که روزم با تو شروع میشود و شبم با تو پایان... عزیز دلم 21 ماهگیت مبارک اینم که کار هر روزمونه(با دسته جارو برقی بازی کردن) عزیزم بخور نوش جونت     ...
12 شهريور 1393

یه کارایی میکنی

سلام نفسم الهی فدات بشم این روزها یه کارهایی میکنی که من و بابایی به اصطلاح شاخ در میاریم و تبدیل به گوزن میشیم. چند روز پیش رفته بودیم لاله پارک موقع برگشتنی تو ماشین من یکی از پاکتهای چیپس و باز کردم که بخوریم یه  یه خورده نگاه کردی بعد یهو دست کردی تو پاکت و یدونه در آوردی و گذاشتی دهن بابایی،من و بابایی همیجوری  مونده بودیم  آخه اولین باری بود که همچین کاری کرده بودی الهی قربون مهربونیت بشم  یاد گرفتی وقتی پوشکتو عوض میکنم سریع بر میداری میبری میندازی سطل مخصوص پوشکت اگه ببینی گوشی تلفن رو زمین بر میداری میذاری جاش که شارژ بیشه راستی هفته پیش تصمیم گرفتیم که از پوشک بازت کنیم ولی ناکام موندیم ...
11 شهريور 1393

ششمین سالگرد ازدواج

                                            جه لطیف است حس آغازی دوباره،                                  وچه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...                                       و چه اندازه عجیب است، روز ابتدای بودن!                                  ...
7 شهريور 1393

چهارمین اصلاح مو

سلام عزیز دلم از اونجایی که بازم موهات بلند و نامرتب شده بود دیروز جمعه بازم با بابایی رفتین آرایشگاه. وای قربون پسر خوشگل برم که مثل یه آقا نشستی و اصلا هم جیکت در نیومده(به توصیف بابایی)البته تو عکسها کاملا مشخصه ببین موهات چقدر خوب و مرتب شده ...
1 شهريور 1393